معانى و مفاهيم صبغة الله

پدیدآورسیدمحمود خسروانی شریعتی

تاریخ انتشار1388/11/21

منبع مقاله

share 312 بازدید
معانى و مفاهيم صبغة الله

سيد محمود خسروانى شريعتى
گروه فرهنگ و ادب اسلامى

آدمى در تمام ادوار براى بيان عواطف خود، بنوعى از رنگها استفاده كرده است و رنگ در شرايط عادى تقريبا در همه جا مفاهيمى يكسان را القا و بطور فطرى و براحتى در ما نفوذ مى‏كند.
قرآن كريم اختلاف زبانها و رنگها را به عنوان آيه‏اى از آيات الهى برشمرده است، (1) البته كاربرد رنگ در آيات به مناسبتهاى مختلف به فراخور حال و عمل محمود يا مذموم هر گروه ذكر شده است فى‏المثل سيماى بهشتيان با رنگ سفيد و چهره دوزخيان با رنگ سياه نموده شده است «يوم تبيض وجوه وتسود وجوه... آن روز قيامت‏سپيد بود رويهاى مؤمنان و سياه بود رويهاى كافران‏» (2) (سوره آل عمران‏3/ آيه‏106). علاوه براين دو رنگ، قرآن از رنگهاى ديگرى نيز نام مى‏برد، براى نشان دادن تنوع و تعدد رنگها، ابتدا به ذكر نشانى آيات و سپس به فراخور اين نوشته به معناى قرآنى و عرفانى «صبغة الله‏» مى‏پردازيم.

رنگ سفيد

ابيض يك مورد، (بقره 2/ آيه‏187)، تبيض يك مورد، (آل عمران‏3/ آيه‏106)، ابيضت‏يك مورد، دو مورد (آل عمران‏3/ آيه‏107 و يوسف 12/ آيه 84). بيض يك مورد (فاطر 35/ آيه‏27)، بيضآء شش مورد، (اعراف‏7/ آيه 108 و طه 20/ آيه 22 و شعرا26/ آيه‏33 و نمل‏27/ آيه 12 و قصص 28/ آيه 32 و صافات‏37/ آيه‏46).

رنگ سياه

اسود يك مورد، (بقره 2/ آيه‏187)، اسودت يك مورد، (آل عمران‏3/ آيه‏106)، تسود يك مورد، (آل عمران‏3/ آيه‏106)، سود يك مورد، (فاطر 35/ آيه‏27)، غرابيب يك مورد، (فاطر 35/ آيه‏27)، مسودا دو مورد، (نمل‏16/ آيه 58 و زخرف‏43/ آيه‏17)، مسودة يك مورد، (زمر39/ آيه 60) احوى يك مورد، (اعلى(ع)8/ آيه 5).

رنگ سبز

خضرا يك مورد، (كهف 18/ آيه 31)، اخضر يك مورد، (يونس‏36/ آيه 80)، خضر دو مورد، (الرحمن 55/ آيه‏76 و انسان‏76/ آيه 21) خضرا يك مورد، (انعام‏6/ آيه‏99)، مدهامتان يك مورد (الرحمن 55/ آيه 64).

رنگ سرخ

حمر يك مورد (فاطر 35/ آيه‏27).

رنگ زرد

صفرآء يك مورد، (بقره 2/ آيه‏69)، صفر يك مورد، (مرسلات‏77/ آيه‏33)، فاقع لونها يك مورد، (بقره 2/ آيه‏69).

رنگها

الوان هفت مورد، (روم 30/ آيه 22 و نحل‏16 آيه‏13 و69 و فاطر 35/ آيه‏27 و 28 و زمر39/ آيه 21). لونها دو مورد، (بقره 2/ آيه‏69).
بنابر آنچه گذشت قرآن سى و نه مورد از رنگ ياد كرده است.

صبغة الله نام آن رنگ لطيف

مفسران قرآن كريم با استفاده از روايات، صبغة الله را كه اضافه تشريفى است‏به «اسلام‏»، «فطرت‏»، «ولايت ائمه معصومين عليهم‏السلام‏» معنى كرده‏اند و در توضيح و تفسير آيه مباركه صبغة الله ومن احسن من الله صبغة... بقره 2/ آيه 138) نوشته‏اند: چون جهودان را مولودى بودى رنگى در او ماليدندى و ترسايان نيز رنگى به خلاف جهودان‏» (3) و باز در همين مورد نقل شده است كه: ترسايان در روز هفتم مولود را در آبى زردرنگ به نام «معموديه‏» (4) مى‏شستند و به اين عمل فخر مى‏كردند كه ما را صبغه هست و مسلمانان را نيست‏حق تعالى در آيه فوق عمل آنها را رد كرد و صبغه الهى را بهترين رنگ ناميد.

معانى صبغة الله

پيشوايان دين به لسان احاديث پيروان خود را همواره از شر هواهاى نفسانى و وسوسه‏هاى رنگين شيطانى برحذر داشته‏اند و در زدودن نقش كثرت و دوگانگى از صفحه دل و رسيدن به مقام توحيد تاكيدها كرده‏اند. دين الهى در تفاسير به صورت «حبل‏الله و فطرت الله، صبغة الله...» (5) خوانده شده است، و مراد از صبغه، مى‏تواند پاكى و بى‏رنگى فطرت آدمى باشد كه بتدريج‏بر اثر تلقينات و اعتقادات پدر و مادر رنگ و صبغه ديگر مى‏پذيرد و به مدلول فرمايش پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله هر مولودى بر فطرت اسلام است ولى بعد «مادر و پدر او را جهود يا ترسا كنند» (6) و از امام صادق‏عليه‏السلام نيز نقل شده است كه: «الصبغه هى الاسلام‏» (7) و در جاى ديگر فرمودند: مراد از صبغه در آيه كريمه «زينت دادن خداى تعالى است مر مؤمنان را به زيور تصديق و ولايت ائمه هداى عليهم‏السلام در روز ميثاق‏» (8) است و در تفسير الميزان همان مفهوم بدين صورت آمده است: «خداوند در ميثاق مؤمنين را به رنگ ولايت درآورد». (9)

صبغة الله رتبه ولايت و درجه محبت

عرفاى اسلام در آثار خود اشارات لطيفى به صبغة‏الله كرده و گفته‏اند: دوستى حق كيميايى است كه همه رنگها را فروشويد و وجود را به رنگ خويش كند «امروز ايشان را به رنگ دوستى برآرد و فردا به نور خود رنگين كند» (10) و اين نور اوست كه در هر مقامى به رنگى جلوه نمايد «چون ظلمت نفس نماند نور سپيد پديد آيد و چون نور روح با صفاى دل امتزاج گيرد نور سبز... و چون نور حق بى حجب در شهود آيد بى‏رنگى... آشكار شود». (11)
هر گاه نيت‏خدايى بر دل غالب شود در آن صورت اعمال به بهترين شكل كه همان صبغة الهى تجلى خواهد كرد و آدمى مقامات معنوى را يكى پس از ديگرى سير مى‏نمايد تا وجودش تجليگاه اسم باطن گردد. مى‏دانيم از خصوصيات اسماء باطن بى‏رنگى است كه «لون و رنگ نمى‏گيرد» (12) در آن صورت رهرو طريق حق بتدريج از رنگ‏آميزى‏هاى عارضى پاك مى‏شود و «لباس عبوديت صبغ ربوبيت‏» (13) مى‏پذيرد و كسانى كه با قدم عبوديت‏سير مى‏كنند. سرانجام به «عز ربوبيت‏» (14) خواهند رسيد.
از دو صدرنگى به بى‏رنگى رهيست رنگ چون ابرست و بى‏رنگى مهيست اهل صيقل رسته‏اند از بو و رنگ هر دمى بينند خوبى بى درنگ (15)
با زدودن زنگارهاى درون و تهذيب نفس زينت الهى و دل افروزى رنگ خدايى آشكار مى‏شود و از اين طريق در معرفت‏به روى دل بازمى‏گردد و شعاعى از «معرفت اميرالمؤمنين‏عليه‏السلام‏» (16) در درون و سپس «رتبه ولايت و درجه محبت‏» (17) معصومين‏عليهم‏السلام در اعمال ظهور مى‏كند.

صبغة الله در مثنوى معنوى

از ميان شاعران نامور فارسى جلال‏الدين مولوى در آفريدن مضامين نو و آوردن تعبيرات عرفانى ممتاز است او كه از سرچشمه جوشان علوم و معارف اسلامى بهره‏ور است، بسيارى از مفاهيم قرآنى را به نحوى دلپذير در شعر خود به كار برده است. از جمله شمار چشمگيرى از ابيات مثنوى به مضمون صبغة الله اختصاص يافته، او صبغة‏الله را رنگ جاويد و مايه اتحاد و نشانه قدرت مى‏داند، رنگينى و دلفريبى حيات را مستعار و رنگ صدق، تقوا و يقين را پايدار مى‏خواند، صبغه بندگى را بى‏رنگى، و بى‏رنگى را اصل رنگها دانسته است. مولوى مفاهيم ديگرى در معنى رنگ (صبغة‏الله) دارد كه در اين جا تنها به ذكر ابياتى از آن مفاهيم اكتفا مى‏شود:

الف: صبغة الله رنگ باقى

«رنگ باقى صبغة‏الله است و بس غير آن بربسته دان همچون جرس رنگ صدق و رنگ تقوى و يقين تا ابد باقى بود بر عابدين
(مثنوى، ج‏3، ص‏545)

ب: صبغة‏الله و بى‏رنگى

1 - چونك بى‏رنگى اسير رنگ شد موسئى با موسئى در جنگ شد چون به بى‏رنگى رسى كان داشتى موسى و فرعون دارند آشتى اين عجب كين رنگ از بى‏رنگ خاست رنگ با بى‏رنگ چون در جنگ خاست
(مثنوى، ج‏1، ص‏153)
2 - از دو صد رنگى به بى‏رنگى رهيست رنگ چون ابرست و بى‏رنگى مهيست
(مثنوى، ج‏1، ص‏315)
3 - شيشهاى رنگ رنگ آن نور را مى‏نمايد اين چنين رنگين به ما چون نماند شيشهاى رنگ رنگ نور بى رنگت كند آن گاه رنگ خوى كن بى‏شيشه ديدن نور را تا چو شيشه بشكند نبود عمى
ثنوى، ج‏3، ص‏63)
4 - هست‏بى‏رنگى اصول رنگها صلحها باشد اصول جنگها
(مثنوى، ج‏3، ص‏374)
5 - اين رنگ همه هوس بود يا پنداشت او بى‏رنگست رنگ او بايد داشت
(مثنوى، ج‏3، ص‏1051)

ج: رجعت و بى‏رنگى

1 - ارجعى بشنود نور آفتاب سوى اصل خويش باز آمد شتاب نه ز گلخنها برو ننگى بماند نه ز گلشنها برو رنگى بماند
(مثنوى، ج‏3، ص‏80)
2 - خاك را بين خلق رنگارنگ را مى‏كند يك رنگ اندر گورها
(مثنوى، ج‏3، ص‏379)
3 - هندو و قفچاق و رومى و حبش جمله يك رنگ‏اند اندر گور خوش تا بدانى كان همه رنگ و نگار جمله روپوشست و مكر و مستعار
(مثنوى، ج‏3، ص‏545)

د - صبغة الله و يك‏رنگى

1 - صبغه‏الله هست‏خم رنگ هو پيسها يك‏رنگ گردد اندرو
(مثنوى، ج‏1، ص‏320)
2 - تا خم يكى‏رنگى عيسى ما بشكند نرخ خم صدرنگ را» (18)
(مثنوى، ج‏3، ص‏379)
اديبان و پژوهشگران مسلمان با بهره‏گيرى از مضامين پرمحتواى قرآن و استمداد از احاديث و تفاسير به آثار خود صبغه قرآنى بخشيده‏اند و مفسران هم در معنى مضمونهاى والاى قرآن تعبيرات مؤثرى آورده‏اند از آن جمله در تفسير گرانقدر منهج الصادقين بيانى جامع در توضيح صبغة‏الله آمده است كه به عنوان حسن ختام عينا نقل مى‏شود.
«خلاصه رسائل اهل عرفان و نقاوه عبارات ايشان بيان معنى صبغة الله است‏». (19)

يادداشتها

1- ومن آياته خلق السموات والارض واختلاف السنتكم والوانكم ان فى ذلك لايات للعالمين (سوره روم 30/ آيه 22).
2- ترجمه قرآن نسخه مورخ‏556 هجرى، به اهتمام محمد جعفر ياحقى، ناشر مؤسسه فرهنگى شهيد محمد رواقى، مشهد 1364، ص‏58.
3- ابوالفتوح رازى، روض‏الجنان و روح‏الجنان فى تفسير القرآن مشهور به تفسير ابوالفتوح رازى به كوشش و تصحيح محمدجعفر ياحقى، محمدمهدى ناصح، بيست جلد، بنياد پژوهشهاى اسلامى، مشهد،1366، ج‏2، ص‏188.
4- فتح‏الله كاشانى، منهج‏الصادقين به تصحيح على‏اكبر غفارى ده جلد كتابفروشى اسلاميه، تهران‏1346، ج‏1، ص‏329.
5- ابوالفتوح رازى، ج‏2، ص‏189.
6- همان، ص‏188.
7- محمدبن يعقوب، ثقة‏الاسلام كلينى، اصول كافى، ترجمه سيد جواد مصطفوى، دفتر نشر فرهنگ اهل البيت، بى‏تا، ج‏2، ص‏23.
8- بهاءالدين محمدبن شيخ على الشريف لاهيجى، تفسير لاهيجى، ميرجلال‏الدين حسينى ارموى، انتشارات علمى، تهران، 1340، ج‏1، ص‏122.
9- علامه سيد محمدحسين طباطبايى، تفسير الميزان، ترجمه سيد محمدباقر موسوى همدانى، انتشارات دارالعلم قم، ج‏2، ص‏187.
10- ابوالفضل رشيدالدين ميبدى، كشف الاسرار و عدة الابرار، به اهتمام على‏اصغر حكمت، ده جلد، انتشارات دانشگاه تهران،1339، ج‏1، ص‏231.
11- نجم‏الدين رازى، مرصادالعباد، به اهتمام محمد امين رياحى، انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ چهارم، 1371، ص‏207.
12- سيد جلال‏الدين آشتيانى شرح مقدمه قيصرى بر فصوص الحكم، ناشر كتابفروشى باستان، مشهد، 1344، ص‏374.
13- روزبهان بقلى شيرازى، شرح شطحيات، تصحيح هنرى كربين، ناشر انستيتو ايران فرانسه، ص‏322.
14- امام خمينى قدس سره، آداب الصلوة، مؤسسه تنظيم و نشر آثارامام خمينى قدس سره، چاپ اول، 1370، ص‏9.
15- جلال الدين محمد مولوى بلخى، مثنوى معنوى، به تصحيح رينولد. ا. نيكلسون، مؤسسه مطبوعاتى علمى، بى‏تا، ج‏1، ص‏315.
16- محدث الجليل ابى‏بصير مسعودبن عياشى السلمى، تفسير عياشى، تصحيح سيد هاشم رسولى، دو جلد، ناشر المكتبة العلمية الاسلاميه، تهران، ج‏1، ص‏62.
17- منهج الصادقين، ج‏1، ص‏329.
18- مثنوى معنوى .
19- منهج الصادقين، ص‏330.

مقالات مشابه

معناشناسی واژه اعجمی در کتاب و سنت

نام نشریهعلوم و معارف قرآن و حدیث

نام نویسندهحمیدرضا فهیمی تبار, مهدی آذری‌فرد

معناي واژه «ص-ل-ح» و مشتقات آن در قرآن

نام نشریهمشكوة

نام نویسندهمجید صالحی

مفردات قرآن در «تفسیر المیزان»

نام نشریهعیون

نام نویسندهمحمود حائری, صالح عادلی ساردو

خبری یا انشایی بودن اسلوب «سبحان»

نام نشریهعیون

نام نویسندهوصال میمندی, علی بیانلو, سکینه حجازی